ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

کاش...

 
 کاش...
 در آسمان لاجوردی
 روی شانه ی ابر
 سبک بال و تازه نفس تکیه می دادم
 و مرا تا شهر آرامش می برد
 .
 انتهای آسمان شهرمان
 که من باشم و تو
 .
 کاش پرنده ای بودم
 بال می زدم و دور می شدم
 از این همه هیاهو و ناآرامی
 که چنگ می زند به دلم
 .
 کاش ستاره ای بودم
 و شبها در دل کویر چشمک زنان
 روشنایی و امید می دادم
 .
 کاش خورشیدی بودم
 نور و یاری را
 به خانه های خسته می تاباندم
 .
 اما حیف کاش هایم
 در بستر رویا خواب مانده
 .
 دل تنها و گرفته ام
 در آرزوی کاش ها
 در حسرت می میرد.

 دل نوشته ی باران
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد