ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ستاره ی دیدارت


ستاره ی دیدار دوباره ات را
به آسمان آرزوها سپردم

به تاریکی شب خیره می مانم
تا روی ماهت را
بر آسمان خیالم به تصویر بکشم.

میبینی دلتنگیت
چه رویا پرداز ماهری از من ساخته ؟!...


دل نوشته ی باران


تقدیم به داداشم که خیلی دلتنگشم

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 11:32 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

آخی...
کجاست داداشت مگه!
گاهی خیال از واقعیت به آدم نزدیک تزه!

سلام عزیزم
داداشم به سفر طولانی خارج از کشور برای تحصیل رفته. یک ساله ندیدمش خیلی دلتنگشم
اره واقعا خیالش خیلی نزدیکه و هر وقت دلم میگیره با خسالش حرف میزنم برای خیال داداشم و خدا و هر کی ازم دوره مینویسم

خیالشون قشنگتر و آرام بخشتر از واقعیتشونه

سرزمین آفتاب پنج‌شنبه 9 آبان 1392 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام دوست بارانی

ابتدای نوشته ت رو که خوندم خواستم بازم غر بزنم که" باز داری کلیشه ای می نویسی که ! "
ولی آخرش اوضاع رو درست کرد ...رویاپرداز ماهر...جالب بود
ممنون

سلام دوست آفتابی

مرسی از توجه و مهربونیتون.همیشه شما لطف دارین .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد