ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

اشک بی پناهی


اشک بی پناهیش راهش را خوب بلد است
تنها گونه ی بی تاب بی پدری را در پیش می گیرد
و به چشمان پر از درد تنهایش لبخند می زند.

و پشت سایبان پلکهای کوچکش جمع میشود
چقدر این حجم اشکها برای چشمان کوچکش سنگین است!

بغض بی رحمی روزگار
چنگ می زند بر دل پاره پاره شده اش.

چقدر سخت است
دیدن دستان
رو به سوی آسمانی که
به انتظار لقمه ی محبت
و نوازش آرامش بخش دستان خداوندی گشوده شده است!

دل نوشته ی باران

نظرات 2 + ارسال نظر
امین دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت 02:07 ب.ظ

باران ...

چیزی بر شیشه می نویسد

شاعر ...

چیزی بر کاغذ.

سید رضا علوی

به به کوتاه و زیبا مرسی.
با اجازتون ادامه این شعر زیبا رو مینویسم. خیلی قشنگه مرسی

احساس ...
چیزی بر دل می نویسد
.
اشک..
غم را

.
لبخند ...
شادی را

.
دل...
عشق را
.

می بینی تمامم تو را می نویسد.

باران

الهام دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 10:22 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

همه روزها و شبها بهانه بود، وقتی بغض فراسوی باورها را در بر می گیرد و چیزی ناگهان در درون می شکند...

وای الهام جونم واقعا عالی بود شعرت عزیزم چندبار خوندمش لذت بردم و چقدر زیبا حرف دل رو گفتی اما امیدوارم این بغض ها و این شکستن ها روزی تموم بشه و بجاش شادی دل مهربونتو پر کنه گل نازم

کاش تنها بهانه ی بغض فرو خورده ام

روز و شبهایم بود!

اما گاهی دل شکسته مادر

دستان خالی پدر

اشک پسرک فال فروش

لرزش دل بی پناه دخترک یتیم

چشمان غم بار بیمار در بستر مرگ


دلم را میفشارد

و بهانه ای میشود

برای فرو ریختن بغض سالهای غفلت و سکوتم.

باران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد