ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ای کاش کودکی بودم ...

  

   

   

   ای کاش کودکی بودم ...

  

   که با نگاه معصوم و آمیخته با شیطنت 

 

   دنیایی می ساختم از جنس رویا 

 

   رویایی که در آن شن های ساحل را 

 

   با پاهای کوچکم به بازی می دادم 

 

   و با دستان کوچکم همه زیبایی را 

 

   در خاک بازی می آفریدم. 

 

   با نوازش مادر می آرامیدم 

 

   با بوسه های پدر تمام محبت و مهربانی را احساس می کردم. 

 

   چه زیباست کودکی  

  

   که بی ادعا و بی دغدغه  

 

   زندگی را به کام می شود شیرین ساخت.  

 

  ای کاش کودکی بودم... 

 

   بی هوا؛ بی فکر فردا  

 

   پرواز می کردم در آرزوها و رویاها 

 

   مثل یک پرنده بال می گشودم 

 

   رو به سوی آسمان نیلی و آرام بخش خدا. 

 

    دل نوشته ی باران 

نظرات 2 + ارسال نظر
سرزمین آفتاب یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 ساعت 08:24 ب.ظ

من اینجوری قبول ندارم
نه به اینکه نمیای
نه به اینکه میای ظرف نیم ساعت سه تا پست میذاری و میری تا سه هفته بعد و حتی نمیای کامنت هات رو تایید کنی

اینجوری بیای دیگه وبلاگت نمیام !
گفته باشم !!!

ببخشید دوست عزیز بخدا گاهی ثبت کردن کامنتا مشکل داره گاهی نمیتونم همه رو باهم ثبت کنم شرمنده
ممنونم شما همیشه لطف دارین که نوشته های نصف و نیمه و ناقابلمو میخونین و نظرات قشنگتونو ارایه میدین .چشم دیگه تکرار نمیشه

زهره حاجیان دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 ساعت 02:58 ب.ظ http://veshto.blogfa.com

سلام عزیزم
باران من خوب می نویسی و هم خودتو و هم نوشته هاتو دوست دارم ...
بازم بنویس ...

سلام مامان جونم .مرسی مامان مهربونم اما نوشته هام به پای نوشته های پر احساس و قشنگ شما نمیرسن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد