ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

مادرم روزت مبارک

 

  

 پنجره را بگشایید... 

 خبری در راه است 

 آمدنم را درد خواهی کشید 

 شیره جان خواهی داد 

 بزرگ خواهم شد 

 بزرگ خواهی شد . 

 . 

 در آغوش گرمت نهال وجودم رشد خواهد کرد 

 باغبانی شدی برای رویش گل وجودت 

 مرا همچو جوانه ای از خاک وجودت پروراندی 

 و سالها همچو باغبانی  

 روز و شب را به نظاره بزرگ شدنم نشستی  

 تو آب دادی و من خار 

 تو مهر دادی و من نامهربانی . 

 . 

 با گریه و خنده ام  

 غم و شادی مهمان دلت گشت 

 مرا بر سینه پر عطوفت و مهر مادری فشردی 

 امیدها و آرزوها را برایم در رویاهای زیبایت به تصویر کشیدی. 

 عشق را که از وجود تو به ارمغان گرفتم را نفهمیدم 

 ولی تو یک عمر عاشقانه در کنارم بودی. 

 

 آه مادرم ... 

 عزیزتر از جانم 

 چگونه تو را وصف کنم  

 که نام و عشقت در هیچ جمله ای وصف شدنی نیست.  

 دل نوشته ی باران  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد