ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

در جستجوی تو


در آسمان ها جستجویت کردم

ستاره و ماه و تاریکی شب را یافتم.


 در زمین حیران در پی تو گشتم

 اما جز سبزی درختان و ماهی و زلالی آب

  و نفس های بریده بریده ی بنده هایت چیزی نیافتم.

  به کدام راه روم؟

 به کدام عبادتگاه سجده زنم؟

 به کدام مخلوقت روی زنم؟


 آه دلم حیران توست

 و در بیابان غفلت و دوری از تو

 لبان دلم ترک خورده است.


 تشنه ی مهر و عشق توام

 تشنه ی جرعه ای انسانیت.


 آری سالهاست به دنبال تو می گردم

 اما غافل از اینکه

  آسمان با ستاره و ماه و خورشید

 جلوه زیبایی توست!


 زمین با درخت و دریایش

 با نفس های بریده آدمهایش

 جلوه عشق و کرامت توست!


 ندانستم که دل پاک و پر از عشق و مهر

 جلوه توست!


 ندانستم که تو خود عشق هستی!


 خود مهر و زیبایی!


 دل نوشته ی باران


نظرات 2 + ارسال نظر
مه سیما چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 09:45 ب.ظ

سلام عزیزم
خیلی شعر زیبایی بود
مانا باشی گلم

می بوسمت

سلام مهربان دوست داشتنی من
مرسی عزیز دلم
ولی انصافا به زیبایی نوشته شما نیست مرسی که سر میزنی گل نازم با هر کامنتت کلی دلم شاد میشه که مسی عزیزم کنارمه
دوست دارم گل قشنگ و مهربونم

سرزمین آفتاب پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام
ممنون که هنوز هم گاهی به من و نوشته هام سر می زنین
متشکرم

راستی
دست و قلمتون معرکه شده
هواشو داشته باشین

سلام خواهش میکنم دوست شاعر و مهربان. مگر میشه از نوشته های دلنشینتون محروم شد و نخوندشون

مرسی شما لطف دارین ممنون از این همه لطف و مهربونی شرمنده میفرمایید
سپاس داداش مهربان از حضور گرمتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد