-
ستاره ی دیدارت
چهارشنبه 8 آبان 1392 13:08
ستاره ی دیدار دوباره ات را به آسمان آرزوها سپردم به تاریکی شب خیره می مانم تا روی ماهت را بر آسمان خیالم به تصویر بکشم. میبینی دلتنگیت چه رویا پرداز ماهری از من ساخته ؟!... دل نوشته ی باران تقدیم به داداشم که خیلی دلتنگشم
-
پر کشیدن گلی به نام مادر
دوشنبه 29 مهر 1392 10:28
مادرم دستان آرامشت را به من بده تا تمامم تو را لمس کند بودنت را ماندنت را آغوشت را . نگاهت را برنگردان که بدون بدرقه ی نگاه مهرت امیدم می میرد . آغوشت را از من مگیر که بی آغوش امنت بی پناهی و تنهایی آوار می شود بر دلم . خدایا... مادر را مظهر عشق و فداکاری و مهر و دوستی معنا کردی و تمامم را از او پر کردی لبخند زندگی را...
-
داستان:نوشین
سهشنبه 23 مهر 1392 12:15
آ خر زمستان بود و سوسوی سرما خود را کنار می کشید و بهار تازه نفس جایش را می گرفت.عصر دل انگیزی بود،صدای گنجشکها بر شاخسار درختان عریان که به تازگی سبزی بهار در رگ هایشان ریشه دوانده پایان خواب زمستانی و جاری شدن رود زندگی و سبزی بهار را نوید می داد. با صدای جیک جیک گنجشکها نوشین چشمان خواب آلودش را باز کرد ،نگاهی به...
-
حس تو...
سهشنبه 23 مهر 1392 12:08
همه ی حس های پنج گانه ام را از دست می دهم وقتی حس بودنت را دارم. دل نوشته ی باران
-
اشک بی پناهی
دوشنبه 22 مهر 1392 13:01
اشک بی پناهیش راهش را خوب بلد است تنها گونه ی بی تاب بی پدری را در پیش می گیرد و به چشمان پر از درد تنهایش لبخند می زند. و پشت سایبان پلکهای کوچکش جمع میشود چقدر این حجم اشکها برای چشمان کوچکش سنگین است! بغض بی رحمی روزگار چنگ می زند بر دل پاره پاره شده اش. چقدر سخت است دیدن دستان رو به سوی آسمانی که به انتظار لقمه ی...
-
پسرک فال فروش
دوشنبه 22 مهر 1392 12:59
پسرک فال فروش زیر پل بی تفاوتی با دستان کوچک و بی رمق کودکانه اش غم بی کسی را پشت فال خوشبختی عابران پنهان کرده است و مشتریان بی خبر با اسکناس بی اعتنایی و غفلت از دل کوچکش فال به ظاهر خوشبختی را می خرند و رد اشک یتیمی را بر گونه ی سرخ بی پناهیش رها می کنند . دل نوشته ی باران
-
دورترین نقطه بودنت
شنبه 20 مهر 1392 13:27
در دورترین نقطه ی دنیا هم که باشی تپش قلبم را خواهی شنید که چگونه بی قرار صدایت می زند. و خاطرات با تو بودن چگونه ملتمس به پیراهن ماندنت چنگ می زند. عطر دوست داشتنت چگونه دنیای عشقم را پر می کند. و چشمان پر احساست چگونه برایم از عشق غزل می سُراید. با این همه بودن و مهر و دوست داشتن کدام فاصله ها قادر به شکستن عشق ابدی...
-
فصل دیدار تو...
سهشنبه 16 مهر 1392 09:41
از میان فصل ها تنها فصل دیدن تو را دوست می دارم . ای گرمترین تابستان محبت گرما بخش دل یخ زده ی زمستانم شو . ای سبزترین بهار احساس زردی پاییزم را با سبزی بهارت آشتی ده. دل نوشته ی باران
-
داستان: آخرین برگ
شنبه 13 مهر 1392 21:26
-سعید جان نمیای بریم؟ نه من کمی دیگه می مونم شما برید بعد میام دنبالتون.شروع به خواندن فاتحه می کند و چشمانش اشک حسرتهای تنهایی و طعم تلخ بی کسی را می بارد. زمان به 30 سال پیش بر می گردد مثل یک فیلم که به عقب برمی گردد و تمام خاطرات را زنده می کند. تمام پنجره ها و درهای شیشه ای خانه با چسب پهن پوشیده شده بود.مامان...
-
بوی پاییز
جمعه 12 مهر 1392 22:55
بوی پاییز بوی مهر بوی آغازی دوباره کنار پنجره ی خاطره ها دلم یک فنجان قهوه ی آرامش میخواهد و نگاه به پرواز گنجشککان شاد فارغ از هیاهوی زمین فارغ از غم و گذشته ها . دلم تو را میخواهد که از پشت پنجره انتظار باران شوی بر دلتنگیها و مهر و عشق را بر دل رنجورم بباری ای طراوت بخش لحظه هایم . دل نوشته ی...
-
داستان: من تصویر دیگری از تو ام...
چهارشنبه 10 مهر 1392 15:17
آقا اجازه مرا در کلاس تان راه می دهید؟!!!! برداشت 1:خارجی،چشم انداز یک روستای سبز بالای تپه که بایستی دشتی از شقایق روبرویت قد علم می کند و روستای کوچکی که سبزیش دلت را می برد و گره می زند به رودخانه ای که از کنار ده می گذرد. بچه روستا هم که باشی دلت غنج می زند که بدوی و میان علفزار ها بازی کنی بی فکر درس و مشق ... بی...
-
دل پاییزی...
چهارشنبه 20 شهریور 1392 22:38
مدتیست دلم رنگ پاییز به خود گرفته است و برگهای خزان زده ی غم را بر زمین زندگی می ریزد، چقدر راحت زیر پای رهگذران خُرد شده ام. دل نوشته ی باران
-
شرجی نگاهت...
دوشنبه 18 شهریور 1392 13:46
از شرجی نگاه توست که دلم گرم میشود . تمام نخل های عمرم از نفس مهربانی تو شیرین ترین خرمای عشق را ثمره می دهد. باران
-
تو نیستی...
دوشنبه 28 مرداد 1392 23:07
تو نیستی... و دوستت دارم هایم در بغض خفه شده اند. تو نیستی و تنها صدای غم انگیز بی تو بودن طنین انداز است. دل نوشته ی باران
-
روز خبرنگار مبارک
چهارشنبه 16 مرداد 1392 18:47
آنگاه که واژ ه ها بر صفحه سپید خالی میشوند ذهن خالیم در پی خبری تمام صفحات روزگار را می دود ناگاه به صفحه احساس تو که می رسم جای انگشتان مهربانی تو را لمس میکنم و واژه های مهربانی و دوستیت برای مدتها مهمانم می کنند. . تمام واژه های زندگی در برابر قلم احساست سر خم خواهند کرد، و قدرت رسم تصویر روزگار را با تمام خوبیها و...
-
قصه ی هزار و یک شبم...
جمعه 11 مرداد 1392 01:32
قصه ی هزار و یک شبم را از چشمان سکوت تو خواندم... یک شب دوستی... یک شب محبت یک شب وفا یک شب غزل عاشقانه هایمان و نوشتن قصه ی عشق من و تو. صیاد آهوی چشمانت می شوم آنگاه که غزل عشق پشت مژگان دوست داشتنت می تازد. رخ ماه تابت خیال شبم را روشنایی بخشیده... تو کدام ماه آسمان شب زندگی ام هستی که این چنین دیوانه وار شب های...
-
ماه آسمان شبم
پنجشنبه 3 مرداد 1392 17:26
در آسمان خلوت شب می جویم تو را... خیره به ستارگان چشمک زن دور و نزدیک... تو کدام ستاره ی نزدیک زندگی ام هستی که این چنین شبهای سکوت را به دل آسمان خیره می مانم؟! اما نه! تو زیباتر از ستارگانی... باید تو را میان بی همتای زیبای دیگر بجویم! از هیاهوی ستارگان که گذر می کنم به ماه تابان زیبای دوست داشتن می رسم... ماهی که...
-
مهمانی خدا
چهارشنبه 26 تیر 1392 15:26
خداوندا گویند ماه مهمانی ات رسیده است... چشمانی بی رمق از انتظار زبانی قاصر از خواستن پاهای مردد از رفتن در نیمه های شب سکوت و خلوت تو قدم می گذارم و درب خانه ی تو را می کوبم برای مهمانی مانده در راه جایی داری؟! دل نوشته ی باران
-
سلام!
شنبه 1 تیر 1392 11:23
بی انتهاترین جاده ی دنیا جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است آهای تو که آخر جاده ای سلام! این اس ام اس مسی مهربونمه و چقدر به دلم نشست بخصوص سلام آخرش چقدر انرژی بهم داد . مرسی مسی همیشه مهربون و دوست داشتنی من ...................... سلام ای گل جاده ی عشق سلام ای پرنده ی آسمان مهربانی سلام ای قاصدک خوشبختی...
-
نیمکت خاطره ی من و تو...
جمعه 31 خرداد 1392 17:09
نیمکت خاطره های من و تو درختان سبز روزهای بودنت صدای آواز پرنده ی عشق... یادگار روزهای عاشقیست . اما افسوس رفتنت تمام فصلهای زندگیم را پاییز کرد . هر غروب بر نیمکت یاد تو مینشینم و تمام دلتنگی و دوست داشتنت را بر تارهای ساز عشق فراموش شده می نوازم . همان ساز روز دلدادگیمان یادت هست؟! . ای نوای عشق و زندگی بیا و نت های...
-
آه...خاطره... تو...
چهارشنبه 29 خرداد 1392 16:50
آه ... خاطره ... تو ... رفتنت ... و پایان زندگی من ... دل نوشته ی باران
-
خاطره ی چشمانت
چهارشنبه 29 خرداد 1392 16:47
هر برگ زندگیم را که ورق می زنم تنها یاد چشمان توست که خاطره می شود. دل نوشته ی باران
-
شبهای بی تو
چهارشنبه 29 خرداد 1392 16:45
در لحظات تاریکی دلتنگی شبهای بی تو لب پنجره ی انتظار با فانوسی از عشق لبخندی از شوق دیدار کوچه ی خاطرات تو را مرور می کنم... شاید... شاید حداقل سایه ات را از انتهای کوچه ی خیال ببینم! دل نوشته ی باران
-
خاطره ی تو...
سهشنبه 21 خرداد 1392 16:26
آفتاب سوزان تابستان و شبهای چراغانی پل های کارون همه یاد و خاطره ی تو را تداعی می کنند. 92/3/12 دل نوشته ی باران
-
تقویم رفتنت
سهشنبه 21 خرداد 1392 16:06
این روزها ... که به تقویم رفتنت می نگرنم دلم تنگ می شود برای بودنت... 92/3/12 دل نوشته ی باران
-
لبخند بهاری
سهشنبه 21 خرداد 1392 16:04
در واپسین روزهای بهاری دقایق و ثانیه ها را با امیدی سرشار از شادی به امید دیداری تازه لبخند می زنم. 92/3/12 تقدیم به رضاجونم برادر مهربانم دل نوشته ی باران
-
می دانم که روزی می آیی...
سهشنبه 21 خرداد 1392 16:00
هر شب ... به یاد تو پنجره ی بخار گرفته از دلتنگی را رو به کوچه ی انتظار می گشایم و با چشمانی پر از شوق با لبخندی از شادی آمدنت را به تصویر میکشم. می دانم که روزی می آیی! به همین زودی... 92/3/12 تقدیم به داداش گلم دل نوشته ی باران
-
از کارون تا دانوب
دوشنبه 20 خرداد 1392 12:51
پلی خواهم ساخت از کارون خروشان و ملتهب از دیدنت تا دانوب سرد دیار غربت... می بینی؟! فاصله ها نیز حریف جدایی ما نشده اند! 92/3/12 تقدیم به رضای عزیزتر از جانم دل نوشته ی باران
-
دلتنگ تو ام ...
دوشنبه 20 خرداد 1392 12:46
دلتنگ تو ام... ای شبنم سپیدم دم روز های بارانی دلتنگ تو ام ای لبخند های شوق زندگی دلتنگ توام ای هم بازی کودکی دلتنگ توام ای مهربانترین مونس جوانی دلتنگ تو ام ای یار روزهای تنهایی دلتنگ تو ام ای عزیزترین عزیز زندگی... 92/3/12 تقدیم به رضای عزیزم تنها داداشم که خیلی دلتنگشم دل نوشته ی باران
-
کابوس ...
چهارشنبه 1 خرداد 1392 14:45
کابوس هایم تمامی ندارد... سایه ی تنهایی دنبالم می کند نفس زنان مادر را صدا می زنم مثل کودکیم!... بیدار که می شوم خود را تنها با اتاقی خالی از بودن تو می بینم... چقدر دلم آغوش می خواهد! دستان نوازشگزت را که موهای وحشت زده ام را شانه زند! و در گوشم آرام زمزمه کنی عزیزم آرام باش من و خدا اینجاییم! دل نوشته ی باران 92/2/1