ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

موهای رنگ پریده


دیروز موهایم را شرابی رنگ کرده ام 


به  سرخی دلهای عاشقمان.


امروز سیاهشان کرده ام 

 

در سوگ بی وفایی ات.


فردا را ؟


نمیدانم !


حتما روزگار و خاطرات تلخ با تو بودن، رنگ سپید می زند بر جوانی موهای پیر شده ام...


دلنوشته ی باران

بی قراری

دل پیچ های بی قراری امانم را گرفته اند


تو کجایی ک اینچنین بی تاب مانده ام؟


دلنوشته ی باران

سلول خیال تو...

ترک خورده اند


واژه های احساس


تا شقیقه های عاشقانه...


باکی نیست


که تو را از واژه و زبانم بگیرند!


ندانستند که تمامت


چگونه ذهن و خیالم را به سلول کشانده!...


باران

عطش نگاه تو...


عطش نگاه تو را دارم


به وقت اذان عشق


بگذار جام مهربانی چشمانت را بنوشم!


93/5/3

باران

روزه ی حسرت آغوش مهربانیت...

در این ماه دلدادگی


روزه ی حسرت آغوش مهربانیت را گرفته ام.


کمی زودتر بیا!


سر سفره ی افطار دوست داشتن...


انتظار تو را می کشم!


باران

بی پناهی دلتنگی هایم...

دلتنگیهای بی پناهم...


میان سنگینی بغض تنهایی ام،


خفه شده اند.


بی انصاف!


شانه هایت را کم دارم


می فهمی؟!


باران

ویار تو...

دلم ویار تو را دارد،


اگر نیایی...


غم دوریت در دلم پیچ میخورد


و دلتنگیهایم را


در چشمان بی رمقِ انتظارم  بالا می آورد!


باران

اعتیاد به تو...


ثانیه های بی تو درد دارد.


هوای بی تو درد دارد.


لعنتی وجودت چه مخدریست

که تمامم بی تو درد شده است؟!


باران

قاتل عشق...


دوست داشتن را...

به صُلابه ی هم آغوشی کشیده ای.


پرنده ی عشق را...

در قفس هوس زندانی کرده ای.


تو روح احساس را کشته ای!


قاتل تمامم تو بودی می فهمی؟!


باران

سوز دل...

دلم می سوزد...

از دوستت دارم هایی که

تنها بغض و دلتنگی را

برایم به یادگار گذاشته اند!


باران