آسمان دلم بی تاب است
دلتنگی و غم را باردار است،
آسمان بی تابم گاهی بهانه ی آبی آرامش می کند.
و گاه ابرهای سیاه طوفان غصه پیچ و تاب میخورد در پهنه اش.
با وجود تو زمین دنیایم میچرخد
و شبهای تاریکم با حضور تو روز می شود.
دیرگاهیست اندرونم آتشی برپاست
ندانستم
دلتنگی تو را زبانه میکشد!
آیا روزی آتشم آرام خواهد گرفت؟
آسمان باردار تنهایی و غصه ام،
شادی و آرامش را فارغ خواهد شد؟
نمی دانم تا به کی این کاش های آشوب پایان خواهد یافت؟!
نمی دانم؟!...
دل نوشته ی باران