ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

درد و دل با دلم...

دلکم!

می دانم...

تنهایی

تو را به دیوار دلتنگی می فشارد

و قفسه ی سینه ی احساساتت را خُرد می کند!

.


می دانم

بی وفایی

چه ناجوانمردانه بغض را در گلویت فرو می دهد!

.


می دانم

نامهربانی ها

چه بی رحمانه به جان آسمان چشمانت افتاده اند

و باران بی کسی را

بر گونه ی چروکیده ی صبوریت جاری می کنند!

.


دلکم!

چه کنم که می بینم و حق دم زدن ندارم

محکومم به سکوتی ممتد!


تنها به سوگ غم ها و دلتنگی ها و خاموشیت

بی صدا ضجه می زنم!


باران

نظرات 1 + ارسال نظر
الهام پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 01:22 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

به به. سلام خانم
کجایی؟ کم پیدا شدی چرا؟
نمی نوشتی دلمون تنگ شد. امیدوارم که مشکل خاصی پیش نیومده باشه.
مراقب خودت باش.
باز هم بنویس اما یهو غیبت نزنه!

سلااااااااااااااااااااااااام بر الهام همیشه مهربون و دوست داشتنی خودم
وااااااااااااااااااااای خوشحالم که هستی عزیزززززززززم بخدا منم خیلی دلم برای شما مهربون تنگ شده بود . ببخش مدتی نت نداشتم و سیستم خراب بود هنوزم نت ندارم با نت قرضی میام خواهر
چشم عزیزم منم خیلی دلم برای خوندن شعرهای قشنگتون تنگ شده و دل نوشته های خودم مدتی نمینوشتم اصلا حس نوشتن نداشتم اما خداروشکر چند روزه بدجور دلم نوشتن میخواد و گاه گاهی خط خطی میکنم

مرسی از اینکه هستی الهام جونم دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد