نیمکت خاطره های من و تو
درختان سبز روزهای بودنت
صدای آواز پرنده ی عشق...
یادگار روزهای عاشقیست
.
اما افسوس
رفتنت
تمام فصلهای زندگیم را پاییز کرد
.
هر غروب
بر نیمکت یاد تو مینشینم
و تمام دلتنگی و دوست داشتنت را
بر تارهای ساز عشق فراموش شده می نوازم
.
همان ساز روز دلدادگیمان
یادت هست؟!
.
ای نوای عشق و زندگی
بیا و نت های زیبای عشق را برایم بنواز
.
بیا و پاییزم را بهاری کن.
دل نوشته ی باران
در لحظات تاریکی دلتنگی شبهای بی تو
لب پنجره ی انتظار
با فانوسی از عشق
لبخندی از شوق دیدار
کوچه ی خاطرات تو را مرور می کنم...
شاید...
شاید حداقل سایه ات را
از انتهای کوچه ی خیال ببینم!
دل نوشته ی باران
آفتاب سوزان تابستان
و شبهای چراغانی پل های کارون
همه یاد و خاطره ی تو را تداعی می کنند.
92/3/12
دل نوشته ی باران
این روزها ...
که به تقویم رفتنت می نگرنم
دلم تنگ می شود برای بودنت...
92/3/12
دل نوشته ی باران
در واپسین روزهای بهاری
دقایق و ثانیه ها را
با امیدی سرشار از شادی
به امید دیداری تازه
لبخند می زنم.
92/3/12
تقدیم به رضاجونم برادر مهربانم
دل نوشته ی باران
هر شب ...
به یاد تو
پنجره ی بخار گرفته از دلتنگی را
رو به کوچه ی انتظار می گشایم
و با چشمانی پر از شوق
با لبخندی از شادی
آمدنت را
به تصویر میکشم.
می دانم که روزی می آیی!
به همین زودی...
92/3/12
تقدیم به داداش گلم
دل نوشته ی باران
پلی خواهم ساخت
از کارون خروشان و ملتهب از دیدنت
تا دانوب سرد دیار غربت...
می بینی؟!
فاصله ها نیز حریف جدایی ما نشده اند!
92/3/12
تقدیم به رضای عزیزتر از جانم
دل نوشته ی باران
دلتنگ تو ام...
ای شبنم سپیدم دم روز های بارانی
دلتنگ تو ام
ای لبخند های شوق زندگی
دلتنگ توام
ای هم بازی کودکی
دلتنگ توام
ای مهربانترین مونس جوانی
دلتنگ تو ام
ای یار روزهای تنهایی
دلتنگ تو ام
ای عزیزترین عزیز زندگی...
92/3/12
تقدیم به رضای عزیزم تنها داداشم که خیلی دلتنگشم
دل نوشته ی باران