ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ترنم باران

بوی شعر... بوی نم خاک هوای تو... مستم کرده است. غزل های شعرم... تو را می سرایم... با ترنم بارانی تازه.

ویار تو...

دلم ویار تو را دارد،


اگر نیایی...


غم دوریت در دلم پیچ میخورد


و دلتنگیهایم را


در چشمان بی رمقِ انتظارم  بالا می آورد!


باران

نظرات 2 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 24 تیر 1393 ساعت 11:54 ق.ظ

جالب بود
ویار تو...

مرسی شما لطف دارین.

با اجازتون اسم این پستو میذارم (ویار تو...) از این عنوان بیشتر خوشم اومد مرسی ک ایده میدین دوست خوبم

سرزمین آفتاب چهارشنبه 25 تیر 1393 ساعت 12:20 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

سلام.

"دلم ویار تو را دارد،


اگر نیایی... "

تا اینجاش که خوب و بی نقصه
از اینجا به بعدش کمی با شرایط قبلی همخوانی نداره
حتی در عالم مثال هم اگه ویار برآورده نشه منجر به زایمان! نمی شه . ولی ممکنه منجر به یه اتفاق بد بشه
کاش می شد خطر وقوع اون اتفاق بد رو به تصویر می کشیدی

الان ایده ی خاصی براش ندارم. و صد البته بهتره که اون ایده رو هم خودت ایجاد کنی
به هر حال صاحب این شعر تویی. بهتره که نظر تو در اون جاری بشه

سلام دوست آفتابی طاعات قبول.
مرسی واقعا حرفتون بجا بود درسته ویار و زایمان همزمان از واقعیت ب دوره. هر چی ب ذهنم رسید نوشتم بازم شاگرد بدی بودم و بدون ویرایش و سنجیدن نوشته گذاشتمش ببخشید.

استاد با اجازه درستش کردم خوشحال میشم بازم سر بزنید بخونیدش و نظرتونو بگید ک قابل قبول هست یا نه؟ مرسی از راهنمایی و مهربونی همیشگیتون

تو این شبهای عزیز قدر التماس دعا دارم دوست خوبم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد