پشت پلک هایم، خستگی زندگی جا خشک کرده است
سرگیجه ی تنهایی شقیقه ی شادیم را می فشارد
زبان فریادم بند آمده است
گوش هایم دیگر تاب شنیدن عاشقانه های تو خالی را ندارد
خودم را به کَری می زنم
شاید باید کَر میشدم!
مشامم را بسته ام
تا بوی مهر و عشق رهگذری که روزی میگذرد مستم نکند
دستان آینده ام را
به دست سرنوشت و تقدیر سپرده ام
پاهای امیدم را
به امید خدایم بسته ام
که بی او جایی نروم...
از گم شدن میترسم!
گم شدن آسان است
پیدا شدنم سخت!
خدایا نگذار گم شدم
دیگر گمشده ام پیدا نخواهد شد!
دل نوشته ی باران
نیمه ی گم شده ی هممون یه روزی پیدا میشه
نگران نباش باران جونم
مرسی عزیز دلم
بله همه چی دست خداس اینو از دلتنگی نوشتم ن فقط نیمه گمشدم بلکه دلتنگ عزیزی ک از دست دادم و دلتنگ داداشم و خیلیا ک دور شدن ازم برا اونا هم نوشتم
مرسی شکوفه ی مهربونم انشالا نیمه گمشده ی شما هم اونی ک لایق شکوفهی مهربون و با احساس و زیبای منو داره پیداش بشه
پیدا باشی همیشه در شادی ها عموجان
به به سلااااااااااااااااام و هزاران درود بر عموی شاعر مهربان
مرسی که قابل دونستین و سر زدین مرسییییییییییییییییی عمو جان مرسی از حضور گرمتون
تو هیچ گاه گم نمی شوی
هرگز...
چون مسیر عشق را در یاد داری
سلام دوست گرامی
متنه بسیار دلنشینی بود(به راستی که آنچه از دل بر آید بر دل مینشیند)
یه پیشنهاد برای حال این روزهاتون دارم:فکر میکنم کتاب روی ماه خداوند را ببوس نوشته آقای مستور رو بخوانید حالتون بهتر بشه(انشالله).
پاینده باشید
سلام دوست عزیز
مرسی از متن قشنگتون و پیشنهاد خوبتون . حتی اسم کتابشم قشنگ و آرامش بخشه مرسی.
مرسی از لطفتون خداروشکر خوبم دلتنگم اما با وجود خدای مهربونم خوبم بهترم میشم این روزها هم میگذره بازم ممنونم از مهربونیتون.