قصه ی هزار و یک شبم را
از چشمان سکوت تو خواندم...
یک شب دوستی...
یک شب محبت
یک شب وفا
یک شب غزل عاشقانه هایمان
و نوشتن قصه ی عشق من و تو.
صیاد آهوی چشمانت می شوم
آنگاه که غزل عشق
پشت مژگان دوست داشتنت می تازد.
رخ ماه تابت
خیال شبم را
روشنایی بخشیده...
تو کدام ماه آسمان شب زندگی ام هستی
که این چنین دیوانه وار
شب های تاریک تنهاییم را
به امید آمدنت به انتظار می نشینم؟!
دل نوشته ی باران
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
فاضل نظری
مرسی آقا امین شعر قشنگیه لذت بردم درود بر شما
دنیا پر از افسانه هایی است که مادربزرگ در خواب های شبانه در گوشم نجوا می کرد و چشم که می گشودم دنیا مثل خواب دیشبم زیبا بود. کودک بودم اما زیبایی را می دانستم...
آه که چقدر خسته ام و به خوابی طولانی محتاج...
افسانه های مادر بزرگ را دوست دارم
تمام زیبایی های دنیا را
در دفتر سفید ذهن کودکیم حک کرده.
اما بزرگ که شدم
تنها نام زیبایی ها را می شنوم
گویا زشتی ها و کج خلقیهای آدمیانش
جا را برای زیبایی تنگ کرده اند!
گاهی به زیبایی های افسانه مادرزبزگ دل خوش میکنم...
کاش مادربزرگ باز هم برایم افسانه بگوید!
افسانه ی تمام شدن
دلتنگی،فراق،تنهایی،غصه و دوری را...
چقدر دلم خواب میخواهد
خواب آرامش و آسودگی کودکیم را...
باران
مرسی الهام جونم از شعر قشنگت و احساس پاکت واقعا ایده ی خوبی برای نوشتنم بود مرسی که باعث شدی بنویسم میبوسمت :*
سلام دوست خوبم،
ممنون از اینکه به من سر می زنی و از حس لطیف و زیبات می نویسی،
خوشحالم که دوستی به مهربونی تو با این دلنوشته های زیبا پیدا کردم،
مراقب قلب مهربونت باش.
سلاااااااااااااااااام الهام مهربونم
خواهش عزیزم منم خوشحالم که دوست با احساسی چون شما دارم. از نوشته های قشنگتون لذت میبرم . مرسی از اینکه هستی و سر می زنی میبوسمت گلکم :*
مشترک گرامی نشانه هایی از بلوغ شعری آن هم از نوع نویش در شما هست بیشتر کار کنید
چشم سعیمو میکنم .
مرسی از یادآوریتون.